سپیناسپینا، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

سپینا تک ستاره ی آسمان زندگیم

مرداد۹۹

۹۹/۵/۱۴ سه شنبه.سلام دخترم اومدم با چندتایی اتفاق جدید که تا اونجایی که ذهنم یاری کنه برات ثبت می کنم.اولین و مهمترینش شروع به کار دوباره ی مامانِ☺ البته با قبل یکم تفاوت داره و اونم بخاطر این بیماریه که هنوز ادامه داره و تا زمانی که دارو و واکسنی براش پیدا نشه هیچ چیز دیگه مثل قبل نیست.امسالم فکر می کنم به احتمال خیلی زیاد مثل ماه های آخر سال تحصیلی گذشته کلاس های درسی دوباره به صورت آنلاین برگزار بشه و به همین دلیل گفتم کارم با سال های گذشته تفاوت داره چون باید یه قسمتی از خونه مون و مثل کلاس درست کنیم که با هم اونجا کار کنیم من درس بدم و تو هم درس بخونی البته جدای از اون تدریس ها رو هم باید تو مدرسه فیلم بگیریم و برای دانش آموزان ارسال کنی...
14 مرداد 1399

تیر۹۹

شنبه ۹۹/۴/۷.سلام سپینازم ☺بله، بهارم تموم شد و یه تابستون دیگه از راه رسید و جالب اینکه از وقتی اومده تا امروز چه هوای خوب و خنکی هم با خودش آورده 😊. این عکس گیلاس چینی هفته ی گذشته ست با خاله. عزیزم پنجمین ماهه که بخاطر بیماری کرونا همه ی زندگی ها دیگه مثل قبل نیست و آرامش خاطری وجود نداره البته برای بیرون رفتن و رفت و آمدها و تو این مدت ما همه ی قرارهامون تو باغ بوده اینم بگم با خاله ها که رفت و آمد داریم اونا هم مثل خودمون رعایت می کنن و بیرون نمیرن مثلا هفته ی گذشته خاله فاطی چند روزی پیشمون موند و از صبح واسه خوردن صبحانه می رفتیم باغ و شاممون هم اونجا می خوردیم برمی گشتیم خونه دو شب هم خاله پیشمون موند.چهارشنبه هم تولد خاله بود و با سا...
7 تير 1399

خرداد۹۹

سه شنبه ۲۷خرداد.سلام دخترم چهارمین ماه تو خونه موندن هم داره تموم میشه،و همچنان درس خوندن ادامه داره با اینکه ارزشیابی تون آخر اردیبهشت انجام شد ولی تا همین الان ادامه داره باید کتاب داستان روخوانی کنی و صدات و ضبط کنم و بفرستم واسه معلمتون و چند جمله ی کلیدی از کتاب هم باید بنویسی،برای ریاضی هم انواع تمرین ها رو باید انجام بدی. خلاصه که این روزا داره به این شکل سپری میشه تقریبا اکثر روزها هم یا با بابا یا بدون بابا میریم باغ و وقتمون و اینجوری میگذرونیم.البته یه روزایی هم اینجوری میگذره👇😁. خدا رو شکر تو خونه خیلی بهم کمک می کنی تو کارای خونه آشپزی و... یه سری از کارات به روایت تصویر 😁 شیرینی پزی👇عاشق این کاری شعر خوانی👇 تازه سو...
27 خرداد 1399

اردیبهشت،تولد هفت سالگی

دختر زیبای من تولدت مبارک. کوچولوی هفت ساله ی من تولدت مبارک. ۹۹/۲/۱۲ جمعه.سلام عزیزدلم دقیقا یک هفته از تولدت می گذره هفته ی گذشته جمعه ،هشتمین اردیبهشتی که دارمت🤗.یه تولد سه نفره از نوع قرنطینه ای که همه چیزش بصورت خودکفا فراهم شد  بدون خرید از بیرون☺ حتی کیکش 🎂. از خیلی وقت پیش همش روزشماری تولدت و می کردی و منتظر جمعه ۵ اردیبهشت بودی و مثل خودم عاشق سوپرایزی و همش خودت پیشنهاد میدادی چطوری سوپرایزت کنم😁...به همین دلیل تو روزی که فکرش و نمیکردی یعنی پنج شنبه یک روز قبل تولدت از صبح با بابا هماهنگ کردیم و چیزایی که لازم بود و بابا گذاشت تو ماشین و قرار شد بریم باغ و اونجا بابا سرت و گرم کنه تا من بتونم یه کارایی بکنم. از اونجای...
12 ارديبهشت 1399

بهار۹۹

روز جمعه ساعت ۷:۱۹ لحظه ی تحویل سال ۹۹، سال موش🐀 ۹۹/۱/۱۳چهارشنبه.سلام دخترم دو تا تبریک بهت بدهکارم هم سال نو هم سیزده بدر😊.امیدوارم این سالی که با استرس و نگرانی شروع شد خیلی غم و غصه ش ادامه نداشته باشه و آرامش به همه جا برگرده. وای که چقدر واسه بعضی چیزا دلتنگم برای دیدن عزیزانم در آغوش گرفتنشون و لمس دستاشون حتی بوسیدن و بغل گرفتن تو عزیز دلم رو بدون استرس و ترس از انتقال ویروس،با امید به خدا این روزها هم میگذره و همه سلامت می مونیم و قدر خیلی از چیزایی رو که تا الان نمی دونستیم و می دونیم. امسال خیلی نوروز متفاوتی بود همش تو خونه بودیم و فقط یکی دوبار با هم رفتیم فروشگاه اونم با شرایط خاص مثل داشتن ماسک و دستکش و ضدعفونی کردن دست...
13 فروردين 1399

اسفند ۹۸😨

۹۸/۱۲/۱۲دوشنبه.سلام عزیز دلم که این روزا همش داری آتیش میسوزونی تو خونه😬. متاسفانه این روزا خبرای خوبی نیست یه ویروس کوچیک(کرونا😈) همه ی زندگی ها و آرامش و...خلاصه همه چیزمون و ریخته به هم😓 مدارس تعطیله و مثل زمان جنگ شماها هم تو خونه از طریق شبکه آموزش درس می خونید😣.من شما و خودم و تو خونه قرنطینه کردم و بابا هم که مجبور به بیرون رفتنه وقتی میاد خونه همه جا رو ضد عفونی می کنیم اینقدر از الکل استفاده کردم همه جا برق میزنه😍و تازه کشف کردم که چقدر الکل راحت همه چیز و از بین میبره😉 خلاصه که روزهای سختیه 😯 شنبه ۹۸/۱۲/۲۴.سلام دوباره عزیزم چند روز بیشتر به پایان زمستان و اومدن بهار نمونده ولی همچنان تو خونه ایم و به قول معروف قرنطینه😣.برای من ای...
12 اسفند 1398

بهمن ۹۸

۹۸/۱۱/۱سه شنبه.سلام عزیزم،دختر مهربون مامان همدمم چقدر خوبه که هستی❤. تو ماه گذشته تعطیلات فراوون به علت آلودگی هوا   داشتیم و تو خونه بودیم و از ترس هوای بد بیرونم نمی رفتیم همین تعطیلات باعث شد که مدرسه تا الان دو تا پنج شنبه براتون کلاس بزاره ،پنج شنبه ی گذشته صبح وقتی بیدار شدی گفتی سرم درد می کنه دستم و گذاشتم رو پیشونیت دیدم یکم داغی بهت استامینوفن دادم و بردمت مدرسه چون زمان کوتاهتری نسبت به روزای عادی کلاس داشتی از ۸/۵ تا ۱۲در صورتیکه روزای عادی از۷/۵تا۱/۴۵مدرسه ای ...خلاصه ظهر که اومدی دیدم چشمات بی حاله و نشون به اون نشون که ۳روز افتادی و همش تب داشتی و خوابآلود بودی و بی اشتها .تبت و کنترل می کردم و سه شب خواب درست نداشتم شنبه هم ...
1 بهمن 1398

دی ماه ۹۸(یلدا)

یه عکس با ادیت خودت🤣. ۹۸/۱۰/۵پنج شنبه.سلام دخترم متاسفانه یه سری اتفاقات افتاده که باعث شد اینقدر دیر بیام و برات بنویسم اولین اتفاق در مورد خاله افسر که فهمیدم اوضاع خوبی نداره و دوباره باید رادیوتراپی و شیمی درمانی بشه😔.هفته ی گذشته بود که ماجرا رو فهمیدم و خیلی ناراحت شرم و چند روزی گردنم گرفته بود و دو روزی میشه که خوب شدم.امیدوارم خدا همه ی مریضها رو شفا بده🙏. دوم اینکه این هفته و هفته ی گذشته فقط دو روز رفتی مدرسه چون بخاطر آلودگی هوا😷 همش تعطیل بودی و هفته ی گذشته فقط شنبه و این هفته هم فقط یکشنبه رفتی مدرسه و بقیه ش همش خونه بودی و منم از خونه بیرون نبردمت فقط هفته گذشته رفتیم دندون پزشکی و دیروزم وقت چشم پزشکی داشتی. حالا بگم ا...
5 دی 1398

دختر باسوادم (آذر۹۸)

۹۸/۹/۶ چهارشنبه.سلام دختر قشنگم،عشق کوچولوی من،منم دوستت دارم زیبای من.خیلی از خدا ممنونم و شاکر برای داشتنت ،نمیدونی چقدر خوشحال شدم وقتی این اولین جمله ی ابراز عشق و احساست و دیدم " مادرم دوستت دارم" یه حس خوب که باعث جمع شدن اشک تو چشمام شد از خوشحالی 🤗مخصوصا با حرفهایی که دیروز تو جلسه ی اولیای مدرسه هم از خانومتون شنیدم که می گفت سپیناز تو درسهاش عالیه ☺فقط خیلی حر میزنه😂.خانوم خبر نداره که تو خونه ما چقدر با هم حرف میزنیم دورت بگردم دختر پرحرف من😍. یکم از روزای قبل برات بنویسم ،هفته ی گذشته خاله افسر از دوشنبه مهمون خونمون بود تا جمعه و خیلی خوشحال بودی که پیشمونه و هر کس می اومد برای دیدنش میبردیش تو اتاقت و جلوش زانو میزدی و و الت...
6 آذر 1398

آبان ۹۸

۹۸/۸/۲۴جمعه.سلام دخترم امروز سومین روز تعطیلیه چون چهارشنبه مدارس تعطیل بود بخاطر آلودگی هوا و منم سعی کردم بیرون نریم و همش خونه بودیم و تا اونجاییکه حریفت شدم درسهات و تمرین کردی.چون متاسفانه اگه اصرار من نباشه خودت خیلی تمایل به تمرین نداری همش مدادرنگی هات پخشه رو زمین و در حال کشیدن نقاشی هستی🤔.البته ازت ناراضی نیستم چون از اونایی هستی که تو کلاس یاد می گیری و هر چی رو بهت می گم درست انجام میدی البته اگه حواست به درس باشه و شیطنت نکنی.تو این ماه دو تا تولد دعوت شدی که تو پارک سرپوشیده بود و اولین مهمونی بود که تنها رفتی،تولد همکلاسی هات بودو وقتی اومدیم با خاله ندا دنبال تو و پرنا گفتید که خیلی بهتون خوش گذشته امروزمدعوتی ولینمی برمت چون...
24 آبان 1398