چهار سال و چهار ماه
۹۶/۶/۶ دوشنبه.سلام دختر ماهم واسه خودت خانومی شدی ها چقدر روزها داره زود میگذره و توی یه چشم به هم زدن دوباره پاییز و زمستون هم از راه میرسه. این روزا یکم فکرم درگیره چون برای رفتن به مدرسه و شروع کار اعلام آمادگی کردم ولی هنوز از شما مطمئن نیستم که حاضری سر کلاس بمونی یا نه چون با دیدن روپوش و مقنعه خوشحال نشدی و دوست نداری بپوشی و براش هیچ ذوقی نداشتی حالا دل نگرانم که اگه نخواستی بیایی من چیکار کنم . الان که دارم برات این پست و میذارم خوابیدی ساعت نزدیکه ۳ ظهره و چون صبح زود بیدار شدی لالا کردی.منم خودم خیلی خواب آلودم ودوست دارم کنارت یه چرتی بزنم واسه همین میبوسمت و از خدا میخوام خودش کمک کنه تا واسه سا...
نویسنده :
فرشته
14:48