۴ سال و سه ماه
دوشنبه۳۰ مرداد.سلام دختر قشنگم.میدونی برای چندمین باره که برات نوشتن ولی متاسفانه ثبت نشده؟😓دلیلش و نمیدونم ولی الان خیلی وقته که خیلی اتفاقات و نتونستم برات بنویسم و خیلی از اونا رو یادم رفته و ممکنه نتونم همه رو به ترتیب به ذهنم بیارم مخصوصا با این ذهن مشوش و به هم ریخته ی من
از اینجا شروع میکنم که کلاسهات آخرهای خرداد که تموم شد برای ترم بعد فقط کلاس بلز ثبت نامت کردم و کلاس زبان که تا الان داری میری و بعضی وقت ها خیلی تمایل به رفتن نداری ولی از اونجاییکه امسال قراره بری پیش۱ مامان خودش و ملزم میدونه که حتنا کلاس ها رو بری تا عادت کنی آخه از امسال خودم هم بعد از ۴ سال میخوام مشغول به کار بشم و بعد از مدتها تو خونه موندن اینبار دوتایی میریم مدرسه ی مامان.
خوب الان چیزی که به ذهنم میرسه مسافرت ۱ ماه و نیم پیشمونه که رفتین باکو و این اولین سفر خارج از کشور شما بود روز جمعه ۲ تیر رفتیم و ۱۱ تیر برگشتیم و خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا اون دو روزی که رفتیم پارک آبی و اونجا با بابا تا تونستی شنا کردی و خوش گذروندی و اینقدر بازی کردی که سر ناهار چرت میزدی ولی بازم حاضر نبودی یکم استراحت کنی و دوباره دلت میخواست بری تو آب ولی دفعه دوم که رفتیم ۲ ساعتی اونجا خوابیدی.تو سفر دختر خوبی بودی و پا به پای من و بابا و عمو کامی(دوست بابا)راه می اومدی و تو این سفر اولویت ما خوش گذشتن به شما بود.
نکته بعدی مربوط میشه به اگه اشتباه نکنم ۲۱ تیر که مشغول مسواک زدن بودی و اومدی از آشپزخونه بری سمت دستشویی که افتادی زمین و دست راستت موند زیر بدنت و شب تا ۳ از شدت درد نخوابیدی وقتی هم که خوابت برد با کوچکترین تکونی که میخوردی جیغت میرفت رو هوا و خلاصه تا صبح نه خودت خوابیدی نه مامان و بابا منم که اسم دکتر می اومد میترسیدم چون متاسفانه خیلی اینروزا می شنویم که دکترا بخاطر پول چه کارا که نمی کنن منم دلم شور نیزد که دستت و گچ بگیرن یکی دو روزی صبر کردیم خیلی بهتر بودی ولی کامل با دستت کار نمیکردی بردمت پیش دکتری که همیشه میریم وقتی معاینه کرد گفت خیلی بهش توجه نکنید و بهت مسکن داد و منم خیالم راحت تر شد.
دیگه برات بگم که هفته ی پیش که مامان وقت دکتر داشت رفتیم خونه ی خاله اونجا مامان برای بار دوم قرنیه چشمش ولی اینبار فقط یکیش زخم شد و چند روزی باهاش درگیر بودم و نتونستن دو روز ببرمت کلاس ولی خدا رو شکر خیلی نسبت به دفعه ی قبل بهتر بودم حداقل میتونستم چشمم و باز نگه دارم و خودم به کارای خونه و شما برسم...
یه چیز و یادم رفت بگم خیلی وقته دیگه اسم خودت و دوست نداری و میگی به من بگید پریا تازه میگه فامیلیم هم دریاییهتازگیا هم میگی من السا هستم با فامیلی زیبا.