سپیناسپینا، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

سپینا تک ستاره ی آسمان زندگیم

۴ سال و سه ماه

1396/5/30 22:32
نویسنده : فرشته
193 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه۳۰ مرداد.سلام دختر قشنگم.میدونی برای چندمین باره که برات نوشتن ولی متاسفانه ثبت نشده؟😓دلیلش و نمیدونم ولی الان خیلی وقته که خیلی اتفاقات و نتونستم برات بنویسم و خیلی از اونا رو یادم رفته و ممکنه نتونم همه رو به ترتیب به ذهنم بیارم مخصوصا با این ذهن مشوش و به هم ریخته ی منغمگین

از اینجا شروع میکنم که کلاسهات آخرهای خرداد که تموم شد برای ترم بعد فقط کلاس بلز ثبت نامت کردم و کلاس زبان که تا الان داری میری و بعضی وقت ها خیلی تمایل به رفتن نداری ولی از اونجاییکه امسال قراره بری پیش۱ مامان خودش و ملزم میدونه که حتنا کلاس ها رو بری تا عادت کنی آخه از امسال خودم هم بعد از ۴ سال میخوام مشغول به کار بشم و بعد از مدتها تو خونه موندن اینبار دوتایی میریم مدرسه ی مامانآرام.

خوب الان چیزی که به ذهنم میرسه مسافرت ۱ ماه و نیم پیشمونه که رفتین باکو و این اولین سفر خارج از کشور شما بود روز جمعه ۲ تیر رفتیم و ۱۱ تیر برگشتیم و خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا اون دو روزی که رفتیم پارک آبی و اونجا با بابا تا تونستی شنا کردی و خوش گذروندی و اینقدر بازی کردی که سر ناهار چرت میزدی ولی بازم حاضر نبودی یکم استراحت کنی و دوباره دلت میخواست بری تو آب ولی دفعه دوم که رفتیم ۲ ساعتی اونجا خوابیدیخواب.تو سفر دختر خوبی بودی و پا به پای من و بابا و عمو کامی(دوست بابا)راه می اومدی و تو این سفر اولویت ما خوش گذشتن به شما بود.

نکته بعدی مربوط میشه به اگه اشتباه نکنم ۲۱ تیر که مشغول مسواک زدن بودی و اومدی از آشپزخونه بری سمت دستشویی که افتادی زمین و دست راستت موند زیر بدنت و شب تا ۳ از شدت درد نخوابیدی وقتی هم که خوابت برد با کوچکترین تکونی که میخوردی جیغت میرفت رو هوا و خلاصه تا صبح نه خودت خوابیدی نه مامان و بابا منم که اسم دکتر می اومد میترسیدم چون متاسفانه خیلی اینروزا می شنویم که دکترا بخاطر پول چه کارا که نمی کنن منم دلم شور نیزد که دستت و گچ بگیرن یکی دو روزی صبر کردیم خیلی بهتر بودی ولی کامل با دستت کار نمیکردی بردمت پیش دکتری که همیشه میریم وقتی معاینه کرد گفت خیلی بهش توجه نکنید و بهت مسکن داد و منم خیالم راحت تر شد.

دیگه برات بگم که هفته ی پیش که مامان وقت دکتر داشت رفتیم خونه ی خاله اونجا مامان برای بار دوم قرنیه چشمش ولی اینبار فقط یکیش زخم شد و چند روزی باهاش درگیر بودم و نتونستن دو روز ببرمت کلاس ولی خدا رو شکر خیلی نسبت به دفعه ی قبل بهتر بودم حداقل میتونستم چشمم و باز نگه دارم و خودم به کارای خونه و شما برسم...

یه چیز و یادم رفت بگم خیلی وقته دیگه اسم خودت و دوست نداری و میگی به من بگید پریا تازه میگه فامیلیم هم دریاییهتعجبتازگیا هم میگی من السا هستم با فامیلی زیبامتفکر.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)