سپیناسپینا، تا این لحظه: 11 سال و 3 روز سن داره

سپینا تک ستاره ی آسمان زندگیم

اولین های پرنسسم

1392/12/19 0:12
نویسنده : فرشته
495 بازدید
اشتراک گذاری

92/2/5 اولین گریه همین که به دنیا اومدی.

92/2/7 اولین حمامت و و اولین روز ورودت به خونه.

92/4/7 اولین بار که اوقون گفتی.

92/4/10 اولین صدای ذوق کشیدنت و که شنیدم.

92/4/21 اولین خنده ی با صدای بلند ولی ناگهانی بود یعنی بدون اینکه متوجه حرفهای ما بشی خندیدی.

92/4/24 اولین بار که از ساعت 12/5 تا 5/5 صبح خوابیدی بدون بیدار شدن.shocked smiley

92/4/28 اولین بار که شروع کردی به جیغ کشیدن و از صدای خودت هم خوشت اومده بود و ول نمی کردی.

92/4/30 اولین بار خودت دمر شدی.و واسه اولین بار باهات حرف زدیم و با صدا خندیدی.

92/7/2 اولین بار که موهاتو کوتاه کردیم.

92/7/3 اولین بار که شست پاتو کردی تو دهنت و شروع کردی به خوردنش.

92/7/13 برای اولین بار یه مدت کوتاه تنها نشستی بدون کمک به اندازه ی 5 ثانیه.

92/8/2 واسه اولین بار بدون خوردن شیر خوابت برد جلوی تلویزیون.

92/8/5 برای اولین بار طعم غذارو چشیدی.

92/8/26 اولین سرماخوردگیت.

92/9/20 واسه اولین بار تقه انداختی.

92/10/4 اولین مسافرتت.

92/10/9 در اومدن اولین دندونت.

 

 

سپینای گلم دختر قشنگم روز 16 دی می دونی چه روزی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

                                     65.gif

عزیز دلم واسه اولین بار وقتی داشتی بازی می کردی و غلت می زدی خودت بلند شدی نشستی .

حالا اینکه چیزی نیست فردا (92/10/17)شبش هم داشتی با بابا بازی می کردی که گفتی : ب ب 

اینو بابا و خاله فاطی شنیدن.نمی دونی مامان چقدر خوشحال می شه وقتی بزرگ شدن دخترش و می بینه الهی همیشه سلامت باشی عشقم.

                        niniweblog.com 

 

امروز 92/10/23 ساعت 10/5 صبحه همین الان خوابت برد.دیشب گفتی ماما قبلا"ازت شنیده بودم ولی امروز صبح می گفتم بگو ماما بعد از من تکرار می کردی منم از سر تا پاتو می بوسیدم عشقم. 

راستی یه چیزی یادم اومد دیروز اولین خرابکاری رو کردی ......

                                                     juweel2015.gif

دستبندی که برات خریده بودیم و پاره کردی.آخه دخترم خیلی زورش زیاده قربونش برم.

  92/10/25 الان 11 شبه خوب معلومه خوابیدی که مامان داره می نویسه از روزی که گفتی ماما هر روز داری تکرار می کنی آخه هر وقت می گی منم قربون صدقت میرم انگار فهمیدی که مامان ذوق می کنه همش تکرار می کنی شیطون.

از 92/10/28  همش صداهایی مثل  ن نا د   در میاری عشقم.

 

امروز دوم بهمنه ساعت نزدیکه 7 شبه. آخ بیدار شدی نازم.برمی گردم برات می نویسم.

خوب بعد از 10 دقیقه شیر خوردن دوباره خوابیدی مامانی.الان مامان خیلی خوشحاله چون بعد از 2 هفته که لب به غذا نمی زدی یک ساعت پیش فرنی درست کردم زیادم درست کردم که خودم هم باهات بخورم تا میلت بکشه عزیزم حسابی فرنی خوردی.نوش جونت!در کل غذاهایی که میبینی منو بابا می خوریم و اگه بهت بدم رو برنمی گردونی ولی آخه باید فعلا"غذای خودت و بخوری.......آخه این چه خواب کوتاهیه هنوز 5 دقیقه نشده دوباره بیدار شدی. 

خانوم طلا دیگه نمی شه شمارو تنها گذاشت نه تو تختت نه گهوارت نه رو زمین .امروز استرسی به من و بابا وارد کردی که نگو داشتیم به کارامون می رسیدیم تو آشپزخونه شما هم تو گهوارت یهو دیدم لبه های گهوارت و گرفتی و رو زانوت نشستی یهو داد زدم سیامک جفتمون رنگ به رو نداشتیم...

حالا روی زمین که هستی غلت می زنی تا خودت و میرسونی به سنگ تا میام سمتت شروع می کنی با عجله شلپ شلوپ می کوبی رو سنگها خلاصه نمی شه یه لحظه ازت غافل بشم.

کاری که این روزا دوست داری اینه که بغلت کنم با هم برقصیم یا آهنگ بذارم دست بزنیم و با صدا بخندیم. دیگه اینکه خوشت میاد سرمونو بچسبونیم به هم و قتی اینکارو میکنم می خندی.

امروز داشتم قلاب بافی می کردم دستات رو گذاشته بودی رو زانوهای کوچیکت و خم شده بودی تو صورتم نگاه می کردی تا نگات می کردم صاف می نشستی.لپ کلام خیلی کارات شیرینه و روز به روز عسل تر می شی.عاشقتم یکی یدونه ی خونمون.

راستی دیروز یه خرابکاری کردی داشتم واست کتاب میخوندم خم شدی و کتابت رو پاره کردی بعدشم گوشی مامان و پیدا کردی داشتی بازی می کردی گوشیم زنگ خورد رو ویبره بود خیلی ذوق زده شده بودی آخه اصلا"گوشی بهت نمیدم دوست ندارم عادت کنی ولی دیروز کاری به کارت نداشتم شما هم کلی کیف کردی.

12.gif                      

92/11/5 سلام عشقم  نفسم  زندگیم فرشته کوچولوی خوشگلم 10 ماهگیت مبارک.

 

180568ddsj1svnh1.gif

سپینا جونم از دیروز یاد گرفتی می گی نه نه نه و د د د.آخ که وقتی اینجو ری می گی خوام بخورمت شیرینم.

 

92/12/18 یک شنبه .واسه اولین بار خیلی کوتاه به اندازه ی چند ثانیه روی پاهات ایستادی.موضوع از این قرار بود که مامان کتاب و مجله ش رو از دست شما گذاشته بود رو مبل جلوی مبل هم پشتی گذاشتم که خدایی نکرده سرت نخوره شما هم برای دستیابی به اونا با تلاش بسیار موفق شدی رو پات بایستی و مجله رو برداری البته دستت و گرفته بودی به پشتی ولی تونستی دخترم قربون قد و بالات.

93/3/18 وقتی واسه اولین بار به تنهایی یکی دو قدم برداشتی.

93/4/13 برای اولین بار بدون اینکه دستت به جایی باشه از زمین بلند شدی و ایستادی و زود افتادی زمین و اینقدر این کار و تکرار کردی تا تونستی چند ثانیه بعد از بلند شدن بایستی.

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مریم
6 بهمن 92 16:25
ماشاا.. با چه دقتی نوشتی