مهر وآبان ۱۴۰۲
سلام دخترم.نمی دونم با تاریخ ایران باید بنویسم یا اینجا چون گاهی تاریخ ایران و یادم میره مثل الان که نمیدونم دقیق چندم آبان ماهِ🙁.
امروز پنج شنبه بود و الان دیگه تو ایران جمعه ست.اگه اشتباه نکنم ۱۲ آبان.
اول با چند تا عکس از اولین هالوین که اینجاییم شروع می کنم.
با این سبد خالی رفتی بیرون.
و با این سبد پر برگشتی خونه، اولش با خجالت می رفتی ولی بعدا دیگه می رفتی و happy Halloween 🎃 هم می گفتی.
بابعضی از دکورها خیلی ترسناک بود.این یکی از خوبهاش بود.
خیلی برام جالب بود که مسن ترها خیلی بیشتر استقبال می کردن و با ظرف کندی منتظر بودن یا داخل خونه یا بیرون نشسته بودن.
البته بگم که این مراسم و خودمون هم قبلا تو ایران روز چهارشنبه سوری داشتیم که بهش می گفتن قاشق زنی و دیگه فکر نکنم کسی انجام بده،چون بیشتر شده آتش بازی ولی تو زمان بچگی خودم قاشق زنی رو یادمه.یادش بخیر😏.
یکروز قبل از هالوین هم دوستت ربکا رو دعوت کردی اومد خونمون و شام بردمتون بیرون و خودتون غذاتون و تو ماشین سفارش دادین چون دوست نداشتین اونجا بشینید و گفتید برگردیم خونه.
اینم هردوتون با عروسک جدیدت لاما که خیلی دوسش داری.
خدا رو شکر که دیگه تنها نیستی و چندتایی دوست پیدا کردی.من و بابا هم خیلی با کار سرگرم هستیم و بهمون کمک می کنه تا کمتر دلتنگ بشیم.
خدایا شکرت...