فروردین ۱۴۰۰
دوشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۰.
سلام عزیزم یکسال دیگه هم آغاز شد و من بعد از گذشت ۱۶ روز تونستم بیام برات بنویسم؛که امسال سال موش و زمان تحویل سال روز شنبه ساعت یک و هفت دقیقه ی ظهر بود .
تحویل سال در کنار مزار خاله بودیم و سفره ی هفت سین هم همونجا چیده شد.وقتی اونجا بودیم تازه فهمیدم که چقدر تعداد آدمهایی که تو سال گذشته عزیزشون و از دست دادن زیاد بوده چون آرامستان جای سوزن انداختن نبود و پر بود از سفره های هفت سین و گلهای رنگارنگی که سر مزارها گذاشته بودند.
امسال هم به دلیل بیماری همچنان در خانه بودیم و جایی نرفتیم فقط هفته ی دوم تعطیلات خاله حمیده اومد خونمون تا برای مراسم چهلم خاله افسر تدارک ببینیم.رفتیم یه سالن بزرگ گرفتیم که همه بتونن با فاصله حضور داشته باشن و قرار شد تو خونه شله زرد و حلوا هم درست کنیم.
چهارشنبه ۱۱ فروردین،کنار دایی مجید داری حلوا تزیین می کنی.تو تزیین شله زرد هم کمک کردی.
مراسم روز پنج شنبه ۱۲ فروردین بود.
من و تو و خاله حمیده از ساعت ۱۰ رفتیم سالن چون مراسم ساعت ۱۱ تو سالن شروع می شد و بعد صرف ناهار بود و بعد مزار.خدا رو شکر همه چیز به خوبی پیش رفت.
خواهر مهربانم به دور از درد و غم دنیا در آغوش خداوند در کنار پدر و مادر و برادرانمان آسوده بخواب😔.
از روز شنبه هم دوباره درس و مدرسه و روال عادی زندگی شروع شده و هر دو با هم از صبح تا ظهر تو خونه درگیر کلاس های آنلاین و شما انجام تکالیف هم هستی.با آرزوی سلامتی و موفقیت برای تو دختر خوبم.
این عکس هم با خاله ی مهربان بماند اینجا به یادگار.روحش شاد🙏
سلام عزیزم یکسال دیگه هم آغاز شد و من بعد از گذشت ۱۶ روز تونستم بیام برات بنویسم؛که امسال سال موش و زمان تحویل سال روز شنبه ساعت یک و هفت دقیقه ی ظهر بود .
تحویل سال در کنار مزار خاله بودیم و سفره ی هفت سین هم همونجا چیده شد.وقتی اونجا بودیم تازه فهمیدم که چقدر تعداد آدمهایی که تو سال گذشته عزیزشون و از دست دادن زیاد بوده چون آرامستان جای سوزن انداختن نبود و پر بود از سفره های هفت سین و گلهای رنگارنگی که سر مزارها گذاشته بودند.
امسال هم به دلیل بیماری همچنان در خانه بودیم و جایی نرفتیم فقط هفته ی دوم تعطیلات خاله حمیده اومد خونمون تا برای مراسم چهلم خاله افسر تدارک ببینیم.رفتیم یه سالن بزرگ گرفتیم که همه بتونن با فاصله حضور داشته باشن و قرار شد تو خونه شله زرد و حلوا هم درست کنیم.
چهارشنبه ۱۱ فروردین،کنار دایی مجید داری حلوا تزیین می کنی.تو تزیین شله زرد هم کمک کردی.
مراسم روز پنج شنبه ۱۲ فروردین بود.
من و تو و خاله حمیده از ساعت ۱۰ رفتیم سالن چون مراسم ساعت ۱۱ تو سالن شروع می شد و بعد صرف ناهار بود و بعد مزار.خدا رو شکر همه چیز به خوبی پیش رفت.
خواهر مهربانم به دور از درد و غم دنیا در آغوش خداوند در کنار پدر و مادر و برادرانمان آسوده بخواب😔.
از روز شنبه هم دوباره درس و مدرسه و روال عادی زندگی شروع شده و هر دو با هم از صبح تا ظهر تو خونه درگیر کلاس های آنلاین و شما انجام تکالیف هم هستی.با آرزوی سلامتی و موفقیت برای تو دختر خوبم.
این عکس هم با خاله ی مهربان بماند اینجا به یادگار.روحش شاد🙏
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی