اولین مهمونی سپینا
٢٦ مردادنامزدی مهران بود. مامان از چند روز قبل واست تور درست کرد و اول لباس شما رو آماده کردم بعد لباس خودم و بابا.خیلی ماه شده بودی وارد سالن که شدیم همه بهت نگاه می کردن مثل یه عروس کوچولو بودی.اولش یکم گریه کردی صدا ناراحتت می کرد ولی کم کم عادت کردی حتی نزدیک به یک ساعتی هم خوابیدی.
هر جا میریم مامان بالش و تشک دخملش یادش نمیره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی