سپیناسپینا، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

سپینا تک ستاره ی آسمان زندگیم

یک ماهگی و دوماهگی

1392/9/21 16:49
نویسنده : فرشته
309 بازدید
اشتراک گذاری

چه روز قشنگی بود روز شکفتن روزی که خداوندیکی از بهترین فرشتگانش را به زمین فرستاد

و امااین روز تکرار آن روز قشنگ خداست روز

زمینی شدن سپینا کوچولوی ما.....

 

سلام دختر قشنگم مامان از روز به روز رشدت عکس گرفته چون هر روز احساس میکردم قیافت عوض می شه حیفم می اومد ازش بگذرم یه سری از عکساتو برات تو وبلاگت می ذارم بقیه رو هم برات نگه می دارم.

این عکس رو ساعت 2:47ظهر روزی که به دنیا اومدی بابا سیامک گرفته تازه مامان اومده بود تو بخش و تقریبا" 4ساعتی از تولددخترم می گذشت و اولین باری که مامان شیر دادن به دختر خوشگلش رو تجربه کرد و سپینا جونم هم مزه ی شیر رو احساس کرد.از اون به بعد دیگه وصله ی تنم شدی و از هم جدا نشدیم و روز به روز هم بیشتر به هم می چسبیم.

این دو تا عکس :اون که چشمات بسته است تو بیمارستانه اون یکی که چشمات بازه تو خونه ای تازه 7روزه شدی.

 

تو این عکس 7 روزته.

 این عکس 13روزگیته نفسم.

 14 روز بعد از تولد عزیز دلم.

 

19 روزگی.

23 روزگی.

 

  

عشقم اینجا 37 روزه شده. عسلم بیشتر عکس هاتو وقتی می خوابیدی می گرفتم چون موقع بیداری همش گریه می کردی و تو بغلم بودی همیشه هم باید پیش بندت رو می بستم به خاطر ریفلاکست.

39 روزگی.دخترخوشگلم همیشه مچاله می خوابیدی انگار هنوز تو دل مامانی.فدات بشم با این مدل خوابیدنت.

 

43 روزگی.

48 روزگی بعد از حمام.

49 روزگی.

این عکس هم تو49 روزگیته تازه یکمی می تونستی سرت و بلند کنی.

اکثر وقتا این شکلی می خوابیدی فکر کنم به خاطر دل دردت بود.پاهات همیشه جمع بودتو شکمت .

92/3/22

92/3/23خاله زهره داشت باهات حرف می زد.آخه دیگه متوجه می شدی و می خندیدی.

92/3/25 اینم یه مدل دیگه از حالت خوابت .عاشقتم با این قیافه ی نمکیت.

92/3/27 فدای این قیافه ی معصومت.

92/3/28

قربونت برم تو این دو ماه خیلی به هردومون سخت گذشت شب و روز خواب نداشته بعضی شبا مامان تا صبح نیم ساعت هم نمی خوابید.خیلی بی قراری می کردی همه میگفتن بعد از دهه خوب می شه منتظر شدم دیدم خبری نشد و ادامه داشت دوباره گفتن تا چله خوب می شه اونایی که قدیمی تر بودن می گفتن چله بهش افتاده من که سر در نمی آوردم یعنی چی فقط رقم و می گرفتم 40 روز هم گذشت و شد 60 روز هنوز دختر من شبا نمی خوابید اواخر 2ماهگی ساعت خوابت شده بود 2 تا 4 صبح .

اصلا"بی خوابی خودم برام مهم نبود هرچند که اینطوری خودمم هیچ نیرویی واسه روز بعدش نداشتم.بیشتر ناراحت این بودم مشکل دختر ناز من چیه که نمی خوابه و همش گریه می کنه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)